خلاصه کردن یافته ها
بخش بحث اغلب با مطرح کردن خلاصهای از نتایج آغاز میشود. لازم نیست اطلاعات آماری و یا جزئیات فنی پژوهش دوباره عنوان شوند. در عوض، نتایج را به صورت روشن و با استفاده از کمترین اصطلاحات تخصصی بیان کنید. ممکن است جملهای مانند «بین متغیرهای آگاهی و یاد آوری رابطه معنی داری وجود داشت» جالب به نظر بیاید اما به این موضوع توجه کنید که چگونه میتوان موضوع را به صورتی شرح داد که برای افراد تحصیل کرده خارج از حوزه کار شما نیز قابل فهم باشد؟ توانایی یادآوری در دانش آموزانی که از آزمون بعدی آگاه بودند بیشتر از سایر دانش آموزان بود. برای این کار باید آزمون فهم نتایج از یک فرد عامیگرفته شود. یکی از راههای مناسب سازمان دهی کردن نتایج، مرتب کردن آنها بر اساس این موضوع است کهآیا نتایج، فرضیهها یا مسأله پژوهش شما را تایید میکنند. این نوع خلاصه کردن، به طور منطقی منجر به تبیین یافتهها خواهد شد.
یکی از روشهای خوب برای خلاصه کردن نتایج، مرتب کردن آنها بر اساس فرضیهها یا مسألههای پژوهش است. این نوع خلاصه کردن باعث میشود بتوانید یافتههای به دست آمده را تبیین کنید. فرضیهها را به همان ترتیبی که در بخش پیشینه پژوهش و در بخش سؤالها و فرضیهها آمدهاند توضیح دهید. هر فرضیه را به صورت مختصر توضیح دهید تا خواننده مجبور نباشد برای یادآوری فرضیهها و سؤالها به بخشهای قبلی مراجعه کند. بهتر است ترتیب بخش بحث، با ترتیب بخش نتایج یکسان باشد. اگر یک یا چند فرضیه ازنظر مفهومی متمایز از یکدیگر هستند این نوع سازماندهی بهترین روش خواهد بود. اما به هر حال توجه داشته باشید که اگر دقت لازم صورت نگیرد توضییح فرضیهها به صورت یک به یک باعث به وجود آمدن بحث تکراری و بریده بریده میشود.
یک دیگر از روشهای خلاصه کردن نتایج مطرح کردن یافتهای کلی به صورت یک جا است. در مقایسه با روش قبلی، این روش دشوارتر است اما غلب، بخش بحث را بهتر میکند زیرا در این روش مجبور میشوید نتایج را به صورت موضوعی در نظر بگیرید. در این بخش از خود بپرسید که نتایج چگونه با متغیرها واندازهها در تضاد هستند. زمانی که موضوعات متناقضی را مشخصی کردید آنها را توضیح دهید. برای مثال لورا گویر (۲005) در پژوهش از تعدادی از پسران در سطوح بزهكارى مختلف خواست تا فیلمهایی از دیگر پسران را که در حال گفت و گو بودند تماشا کنند. او واکنش به فیلمها را در افرادی که میزان بالایی از قانون شکنی داشتند با افرادی که میزان قانون شکنی کمتری داشتند مقایسه کرد. او در این باره چند فرضیه ارائه داد زیرا گمان میکرد پسران بزهکار و غیر بزهکار از نظر واکنشهای هیجانی باهم متفاوتند. او توجه و قضاوتهای بین فردی آزمودنیها راجع به پسران حاضر در فیلمها را بررسی کرد و اطلاعات مشاهدهای و پرسشنامهای دیگری نیز جمع آوری کرد.
نتایج به دست آمده فرضیههای اولیه را تأیید نکردند. پسران سالم و بزهکار از نظر واکنش به فیلمهای پخش شده با یکدیگر تفاوتی نداشتند. در عوض، تمام متغیرها بسته به این که فیلمها شامل گفت و گوهای عادی یا گفت و گوهای مربوط به قانون شکنی بود باهم متفاوت بودند. بنابر این به نظر میرسید بهتر است او نتایج را حول دو موضوع اصلی یافتهها سازماندهی کند: ۱) تفاوت بین دو نوع گفت و گو (سبک گفت و گو) و ۲) پیدا نکردن تفاوت در واکنشهای هیجانی که با سطح بزهکاری ارتباط داشته باشند. او نتایج متناقض متغیرهای وابسته هیجانی و سایر متغیرهای وابسته را با یکدیگر ادغام کرد.
یافتههای جانبی را فراموش نکنید. یافتههای جانبی، نتایجی هستند که هنگام فرضیه سازی یا طرح مساله پژوهش به آنها توجه نکردهاید یا گمان نمیکردید اهمیتی داشته باشند. آیا برای شما پیش آمده که هنگام مقایسه بین دو گروه تفاوتهای غیر منتظرهای مشاهده کنید؟ آیا این تفاوتها به متغیرهای پژوهش مرتبط بودهاند؟ برای مثال یکی از دانشجویان به نام سکورا (۱۹۸۹) رابطه بین طلاق، تغییرات شرایط زندگی و رفتار کودکان پیش دبستانی با همسالان را بررسی کرد. متاسفانه کودکان والدینی که از هم جدا شده بودند و تغییرات شدیدی در زندگی خود داشتند فقیر تر از از کودکان گروه کنترل بودند. جالب است بدانید که طلاق و تغییرات شدید زندگی ارتباط زیادی با رفتار کودکان پیش دبستانی نداشتند اما شرایط اجتماعی – اقتصادی خانواده ارتباط قوی با رفتار کودکان داشت. بنابراین با این که شرایط اجتماعی – اقتصادی خانواده حتی در فرضیههای سکورا ذکر شده بود این یافته، به موضوع اصلی بحث نتیجه گیری تبدیل شد.
شما می توانید برای دریافت مشاوره انجام پایان نامه ، مقاله و غیره از کارشناسان مجموعه در فرم زیر سفارش ثبت کنید تا همکاران ما در اولین فرصت با شما تماس بگیرند :